آلاآلا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آلا دختر شیطون مامان

زمستون و برف بازی

آلای عزیزم مامانیت عاشق برف بازیه ولی امسال به خاطر فرشته کوچولوش که نکنه یه وقتی سرما بخوره نرفته برف بازی.فقط یه بار که خیلی برف اومد کلی لباس تنت کردم و بردمت تا برفا رو ببینی و شما هم فقط با تعجب به برفا نگاه میکردی.منم کلی ازت عکس گرفتم. برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب بروید.   ...
8 بهمن 1391

عکسای 8 ماهگی آلا

دختر نازم 8 ماهگیت مبارک. امیدوارم همیشه سالم و شاد و سرحال باشی و همیشه صدای نازت تو خونه طنین انداز باشه.دوست داریم. بقیه عکسای نازت در ادامه مطلب...   ...
3 دی 1391

یلدا

پنج شنبه اولین یلدای دخترم رو جشن گرفتیم.با اینکه همه خونه مامانی بودن ولی دوست داشتم اولین یلدای دخترم خودمون سه تایی باشیم و یه جشن کوچولوی سه نفره بگیریم.که البته خیلی خوش گذشت.فقط آلا کوچولو یه کمی اذیت کرد.مامانی هم از صبح مشغول درست کردن تدارکات شام و سفره بود.هندوونه هم که طبق روال هر سال سفید از آب در اومد ولی خیلی شیرین بود.به بابایی شکمو قول داده بودم که واسش شنیسل مرغ و قارچ سوخاری درست کنم.خلاصه اینکه بعد از شام شما خوابیدی و منو بابایی با هم فال حافظ گرفتیم و کلی خندیدیم. آلای عزیزم امیدوارم سال های سال کنار هم باشیم و هر سال یلدامونو جشن بگیریم. بوسسسسسس ...
2 دی 1391

محرم

امسال از اول محرم در انتظار بودم که ببرمت و لباس شاهزاده علی اصغر تنت کنم ولی از چند نفر پرس و جو کردم اونا نمیدونستن که تو مشهد کجا برگزار میشه. خیلی ناراحت بودم ولی امسال که شما 6 ماهته نذر میکنم تا سال دیگه که 18 ماهت میشه ببرمت. مامان بزرگ جون طبق رویه چندین چند ساله هر سال دهه دوم یا سوم محرم روضه میگیرن ما هم رفته بودیم تا بابایی واسه نصب کردن پرچم ها کمک کنه و منم از فرصت استفاده کردمو چند تا عکس ازت گرفتم. هر چند که من و شما امسال به خاطر شیطنت ها و جیغ زدن های شما نمیتونیم بریم. حالا که مامان شدم یه حس دیگه از واقعه کربلا و خیمه سوزان و کشتن علی اضغر 7 ماهه دارم. برای دیدن عکسای آلا به ادامه مطلب مراجعه کنید. ...
2 دی 1391

دوستان آلا

    آلا وچولو 2  دختر دایی به اسم سما و رها و 2 دختر خاله به اسم مریم و نیایش و یه پسر خاله به اسم محمد امین داره که خیلی شیطونن... اونا آلا رو خیلی دوست دارن و چون ما مشهدیم و از اونا دوریم خیلی دلشون واسه آلا تنگ میشه. علی کوچولوی خوشگل و باربن هم دو دوست دیگه آلا هستن. برای دیدن عکسها به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید.   باران جون هم دوست آلاست با این تفاوت که آلا 1.5 ماه ازش کوچیکتره ولی از اون شرتر.دیروز اومده بودن خونمون آلا دنبالش میکرد و اون فرار میکرد.خیلی جالب بود.اینم چن تا عکس از آلا و باران           ...
2 دی 1391

دل نوشته های مامانی به دخملی

آلای عزیزم دختر نازم امروز تو 8 ماهه شدی فکر نمیکردم که اینقدر زود بگذره و هر روز یه کار جالب و جدید ازت ببینم.از وقتی که کوچولو بودی هر وقت یه بچه ای میدیدم که ماما بابا میگه میگفتم کی میشه آلای منم این کارا رو بکنه ولی خیلی زود تو همه ی این کارا رو انجام دادی.اول شروع کردی به سینه خیز رفتن  بعدش هم خیلی زود چهار دست و پا کردی و حالا هم که میخوای از همه چیز به هر قیمتی که شده بالا بری شیطونکم. این روزا اونقدر به خاطر کارای شما و درست کردن چند مدل فرنی و سوپ و .. درگیرم که خیلی کمتر از قبل دلم واسه گرگان و خانواده خودم تنگ میشه. این روزای سرد و برفی خیلی سخت میگذره آخه نمیتونم لباس تنت کنمو ببرمت پارک و پیاده روی. فقط دوتایی با هم ...
2 دی 1391

آلا و آیدا

آیدا یکی از بهترین دوستای آلاست و خیلی دوسش داره. هر وقت آلا میره خونشون همه اسباب بازی هاشو میاره به آلا میده. اینم چند تا عکس از آیدا خوشکله با اون موهای نازش خاله فداش. برای دیدن عکس ها به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید.       اینم 2 تا عکس خوشگل که دیروز ازتون گرفتیم. ...
2 دی 1391

اتاق آلا

  من و مامان بزرگ برای خرید سیسمونی خیلی خوشحال بودیم و بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که اتاق آلا رو طرح hello kitty انتخاب کنم ولی بازم خیلی نتونستم چیزای زیادی پیدا کنم حالا که آلا به دنیا اومده عاشق اتاقشه و منتظره که من ببرمش توی اتاقش. اگه من ساعت ها توی اتاقش باهاش بازی کنم به هیچ عنوان خسته نمیشه.برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید.                       ...
28 آذر 1391

آلای فرشته

  آلای من در 27/1/1391و ساعت 2.14 بامداد به دنیا اومد. وزنش ٣.٦٠٠ قدش 50 و دور سرش هم 36 بود. اون با اومدنش برکت و شادی رو به خونمون آورد و دیگه مامانی احساس تنهایی نکرد. الان آلا 7 ماهشه و روز به روز برام شیرینتر میشه و شیطنت هاش هم بیشتر الان که آلا رو دارم میفهمم حس مادر شدن یعنی چی. و اینکه هیچ وقت اونطور که باید قدر مادرم رو ندونستم و ازش کیلومترها فاصله گرفتم. امیدوارم مادر و پدر عزیزم همیشه سالم باشن و از من راضی. برای دیدن عکس های آلای عزیزم به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید. ...
26 آذر 1391

آلا و عروسکاش

از وقتی که خیلی کوچول موچول بودیو فقط 1 ماهت بود من میشستم کنارت و کلی باهات حرف میزدم واست کتاب میخوندمو باهات با عروسکات بازی میکردم بعضی وقتا عکس العمل های جالبی نشون میدادی.همیشه مامان بزرگات میگفتن خیلی بچت رو هوشیار کردی.ولی من همچنان به کارم ادامه میدادم. الان 7 ماهته و عاشق عروسکاتی و دوس داری من تمام وقت بشینم و باهات بازی کنم.باهاشون حرف هم میزنی ددددددد گگگگگگگ مممممم الان دو روزه که با این صداها آواز میخونی و خونه هیچ وقت به برکت صدای نازت ساکت نیست.دیروز با هم کلی بازی کردیم و منم ازت کلی عکس گرفتم . برای دیدن بقیه عکس ها به قسمت ادامه مطلب مراجعه کنید.   ...
25 آذر 1391